روزی می رسد که خواهی فهمید
یک زن هرچقدر هم عاشق باشد هر چقدر هم خودآزار هرچقدر هم دیوانه
سردی که ببیند،هرچقدر هم بی مقصد باشد، هرچقدر هم بی خانه
پای رفتنش فلج نمی شود می رود

 



تاريخ : یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:عکس,عکس باحال, | 17:24 | نويسنده : ثنا بهرامی |



تاريخ : یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:عکس,عکس مطلبی, | 13:43 | نويسنده : ثنا بهرامی |

سهم نوازش موهایت را به نام دست های من سند بزن، این روز ها شهر پر از ادم های هرزه ای است

که هر روز به امید استشمام عطر موهای تو پنجره ی اتاقشان را میگشایند



تاريخ : یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:عکس,عکس اغوش, | 13:38 | نويسنده : ثنا بهرامی |

عاشق که باشی رفتن نمی دانی....
می مانی...
سر حرفت می مانی....
که گفته بودی : تا ته دنیا کنارش می مانی ....!
.
.
.
.



تاريخ : یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:عکس,عکس جالب, | 11:51 | نويسنده : ثنا بهرامی |



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:عکس,عکس دلنوشته, | 19:41 | نويسنده : ثنا بهرامی |



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:عکس,عکس دختر, | 19:17 | نويسنده : ثنا بهرامی |

زن وشوهری به باغ وحش رفتند، میمون نری را مشاهده کردند که با جفتش عشقبازی می کرد
زن به شوهرش گفت : چه رابطه دوستانه وعاشقانه ای
سپس به قفس شیرها رفتند شیر نر را دیدند که آرام و با فاصله اندک از جفتش نشسته بود
زن به شوهرش گفت : چه رابطه دوستا...نه ی اندوهباری است
شوهرش گفت : این بطری را به سمت جفت شیر نر بینداز
و ببین شیر نر چه عکس العملی نشان می دهد .
وقتی که زن شیشه را به طرف شیر ماده انداخت، شیرنر فوری بلند شد و بخاطر دفاع از جفتش با سر و صدای زیاد خود را سپر او کرد
اما هنگامی که شیشه ای را به سمت میمون ماده انداخت میمون نر از جفتش فاصله گرفت و به کناری دوید تا شیشه به او نخورد
شوهر به همسرش گفت : عزیزم نباید احساسات دروغین و ظاهری کسی تو را بفریبد
برخی انسانها هستند که با احساسات دروغین انسانها را می فریبند
نباید فریب ظاهرنمایی آنان را خورد , برخی انسانها هم ازباطن و عمق وجودشان افراد را دوست دارند . چه بسا هنرظاهر سازی را ندارند
اما میمون صفتان در این دور و زمانه چه زیادند وشیرصفتان چه اندک...



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:مطلب,مطل خواندنی, | 19:10 | نويسنده : ثنا بهرامی |

دختر بآس

ناز کنه ولی ؛

فقط واسه آقاش ...



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:مطلب,مطلب متفرقه, | 19:7 | نويسنده : ثنا بهرامی |

ببین دختر جون.....
روزی که ازدواج میکنی اونی که میخنده مادرته
چون تو داری خوشبخت میشی و تو رو تو لباس عروسی میبینه
اما اونی که غم داره و از درون از جدا شدنت اشک میریزه
اونی که تو تا عمر داری ناموسشی
اونی که نمی تونه پشتت نباشه
اونی که تو آبروشی
اونی که با نابودی تو کمرش میشکنه....
بابات.....
ببین چقد به این پسرایی که میان و میرن فکر میکنی ..!
چقد بخاطرشون هر کاری میکنی ....!
واسه اون بابا... اون مرد اصلی کل عمرت یکم وقت بذار .......
بدون.. محبت تورو با هیچ مهر و محبتی تو دنیا عوض نمی کنه ...
اونه که ناز واقعی تورو با دنیا میخره نه پسری که ناز بودن تورو
واسه ارضاء نیازهای روحی و جسمی خودش میبینه ...
به بابات محبت کن دوست داشتنتو ابراز کن ببین بهت خیانت میکنه؟...
ببین محبتتو با دختر خوشکلو خوش هیكل تر از تو میفروشه؟...
ببین اشکتو در میاره؟ ...
نکن ...
همیشه نیستا...



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:مطلب,مطلب متفرقه, | 18:57 | نويسنده : ثنا بهرامی |
.... ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ



نه مثل جبر...



نه مثل هندسه ...!



نه ﻣﺜﻞ ۱ منهای ۱



ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ۰ ﻣﯿﺸﻮﺩ



ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ



مثل نیمکت آخر...



زنگ آخر...



ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ



... ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﺏ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ



مرا یاد بگیر....!
 
 



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:مطلب,مطلب غمگین, | 18:52 | نويسنده : ثنا بهرامی |

لعنت بر دوراهی
هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند
لعنت بر دوراهی ها 



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:مطلب غمگین, | 18:49 | نويسنده : ثنا بهرامی |

ی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست
آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست



تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:مطلب غمگین, | 18:45 | نويسنده : ثنا بهرامی |